شروع زندگی مشترک در مرغداری
سلیمان فروتن کیا | جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۱۴ ب.ظ
روی پشت بام یکی از برادرهای بسیجی اتاقی بود که آن را مرغداری کرده بود ولی بعلت بمباران استفاده نمیشد کف آن مرغداری را آب انداختم و با چاقو تراشیدم حاجی هم یک
ملحفه سفید آورد با پونز پرده زدیم که بشود دو تا اتاق.
بعد هم با پول تو جیبی ام
کمی خرت و پرت خریدم دو تا بشقاب دو تا قاشق دو تا کاسه یک پتو هم از پتوهای سپاه
آوردیم یادم هست حتی چراغ خوراک پزی هم نداشتیم، یعنی نتوانستیم بخریم و آن مدت اصلاً غذای پختنی نخوردیم این شروع زندگی ما بود!!! شهید
همت

