مادر شوهرت را بکُش
سلیمان فروتن کیا | پنجشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۵۸ ق.ظ
از محبت تلخ ها شیرین شود*** وز محبت مس ها زرین شود.
این شعر شورانگیز را در خاطرتان دارید؛ آدمی، مفتون مهر و کشته
محبت است. قرآن می فرماید در روابط خود به جای ستیز، پرخاش و مقابله به مثل، گذشت و
بخشش کنید ناباورانه ببینید که دشمن دیرینه شما دوستی دلسوز می شود. «إِدْفَعْ
بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ
وَلِىٌّ حَمِیمٌ؛ برخوردهاى مثبت و منفى هرگز یکسان نیست. بدى را با شیوه ای که
نیکوتر است دفع کن که ناگاه خواهى دید همان که میان تو و او دشمنى بود، چون دوستى
صمیمى گشته است.» این یعنی «واکنش مثبت در برابر کنش و عمل منفی»،که سیره معصومان
علیهم السلام است.
از محبت خارها گل مى شود*** از محبت سرکه ها مُل مى شود
این شعر شورانگیز را در خاطرتان دارید؛ آدمی، مفتون مهر و کشته
محبت است. قرآن می فرماید در روابط خود به جای ستیز، پرخاش و مقابله به مثل، گذشت و
بخشش کنید ناباورانه ببینید که دشمن دیرینه شما دوستی دلسوز می شود. «إِدْفَعْ
بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ
وَلِىٌّ حَمِیمٌ؛ برخوردهاى مثبت و منفى هرگز یکسان نیست. بدى را با شیوه ای که
نیکوتر است دفع کن که ناگاه خواهى دید همان که میان تو و او دشمنى بود، چون دوستى
صمیمى گشته است.» این یعنی «واکنش مثبت در برابر کنش و عمل منفی»،که سیره معصومان
علیهم السلام است.
این قانون در روابط همسران نیز حاکم است. پیامبر صلى الله
علیه و آله : هِبَةُ الرَّجُلِ لِزَوْجَتِهِ تَزِیدُ فِی عِفَّتِهَا؛ هدیه دادن مرد
به همسرش عفت او را افزایش می دهد. حتماً می پرسید چگونه هدیه، عفت را زیاد می-کند؟!
بله، هدیه نشان و سمبل عشق و محبت ما به طرف مقابلمان است. یکی از مهم ترین قوانین
روابط انسانی می گوید: به کسی که محبت کنی او را اسیر خود کرده ای؛« الانسانُ عبیدُ
الاحسانِ». اگر همسر، به ویژه زن که عاطفه محور است، اسیر مهر و محبت و احسان مالی،
عاطفی و حمایتی شوهرش شود، به او خیانت نمی کند و در حضور و غیبت همسرش به او وفادار خواهد بود.
اجازه دهید سخن خود را با یک داستان کوتاه و یک قانون مهم به
پایان برسانم؛ داستانی که محبت را اساس شادکامی در روابط انسانی می داند با این
قانون می توانی حتی مادر شوهرت را بکشی! اما با تیغ مهر و محبت.
دختری بعد از
ازدواج نمیتوانست با مادرشوهرش کنار بیاید و هر روز با او جر و بحث میکرد. عاقبت
دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد سمی به او بدهد تا
بتواند مادر شوهرش را بکشد!
داروساز گفت اگر سمّ خطرناکی به او بدهد و مادرشوهرش
بمیرد، همه به او شک خواهند کرد، پس معجونی به دختر داد و گفت که هر روز مقداری از
آن را در غذای مادرشوهر بریزد تا سم معجون کم کم در او اثر کند و او را بکشد و
توصیه کرد در این مدت با مادرشوهر مدارا کند تا کسی به او شک نبرد. دختر معجون را
گرفت و خوشحال به خانه برگشت و هر روز مقداری از آن را در غذای مادرشوهر میریخت و
با مهربانی به او میداد. هفته ها گذشت و با مهر و محبت عروس، اخلاق مادرشوهر هم
بهتر و بهتر شد تا آن جا که یک روز دختر نزد داروساز رفت و به او گفت: دیگر از
مادرشوهرم متنفر نیستم. حالا او را مانند مادرم دوست دارم و دیگر دلم نمیخواهد که
بمیرد، خواهش میکنم داروی دیگری به من بدهید تا سم را از بدنش خارج کند. داروساز
لبخندی زد و گفت: دخترم، نگران نباش. آن معجونی که به تو دادم سم نبود بلکه سم در
ذهن خود تو بود که حالا با عشق به مادرشوهرت از بین رفته است.[1]
توجه توجه
برای دانلود ماهنامه خانه خوبان از اینجا وارد شود:
http://farhangisite.ir/node/20
پی نوشت :
1. ماهنامه
خانه خوبان ویژه خانواده ها، م.ح قدیری، اردیبهشت و خرداد 1392، ش52و53،
ص8.