اذان ناتمام
سلیمان فروتن کیا | دوشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۸:۲۸ ق.ظ
بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بلال دیگر اذان نگفت. تا اینکه روزى حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود: من میل دارم صداى اذان بلال را بشنوم.
پس بلال را حاضر کردند و او مشغول اذان گفتن شد: الله اکبر.
حضرت زهرا سلام الله علیها شروع به گریستن کرد. چون بلال گفت:
اشهد ان محمدا رسول الله
حضرت فاطمه سلام الله علیها فریاد بلندى کشید و بى هوش شد.
اطرافیان فریاد زدند: اى بلال! دست از اذان گفتن بردار که دختر رسول الله از دنیا رفت.
پس از لحظاتى چند، حضرت زهرا سلام الله علیها به هوش آمد و به بلال فرمود: ادامه بده.
بلال گفت: مرا معاف دار، اى دخت رسول الله! چون بر جان شما مى ترسم. پس آن حضرت بلال را معاف کرد و آن اذان ناتمام ماند.
من لا یحضره الفقیه ، حدیث 907، ج 1 ص 297.
پس بلال را حاضر کردند و او مشغول اذان گفتن شد: الله اکبر.
حضرت زهرا سلام الله علیها شروع به گریستن کرد. چون بلال گفت:
اشهد ان محمدا رسول الله
حضرت فاطمه سلام الله علیها فریاد بلندى کشید و بى هوش شد.
اطرافیان فریاد زدند: اى بلال! دست از اذان گفتن بردار که دختر رسول الله از دنیا رفت.
پس از لحظاتى چند، حضرت زهرا سلام الله علیها به هوش آمد و به بلال فرمود: ادامه بده.
بلال گفت: مرا معاف دار، اى دخت رسول الله! چون بر جان شما مى ترسم. پس آن حضرت بلال را معاف کرد و آن اذان ناتمام ماند.
من لا یحضره الفقیه ، حدیث 907، ج 1 ص 297.
