ذکر غلط کردم
سلیمان فروتن کیا | يكشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۲۲ ب.ظ
در جلسه خواستگاری بودیم مهریه سنگینی مطرح شد. داماد هیچ شناختی از دختر نداشت و داغ داغ بود و نمیدانست چه دین سنگینی را هم قبول میکند. حاجآقایی آن جا بود. نگاهی به داماد
کرد و غیر مستقیم با لطیفه ای فهماند که تدبّر کن! زندگی، شناخت، تناسب و تعقل لازم
دارد. بعد گفت: فردی میخواست ازدواج کند تسبیحی به دست گرفت و با ذکر، دست به دامن
امامان و خدا شده بود و گاهی هم ذکرش این بود که: من زن میخوام، من زن میخوام، من
زن میخوام.
بعد از مدتی که ازدواج کرد، تسبیح به دست بهعنوان شکر از خدا که زن
زیبایی به او داده بود، ذکر میگفت و گاهی هم بهجای ذکر میگفت: عجب زنی نصیبم شد،
عجب زنی نصیبم شد... مدتی که گذشت، زن سر ناسازگاری گذاشت و درخواست مهریه کرد.
گویا از اول هم کیسه دوخته بود و قصد زندگی نداشت. خلاصه مشاجرات بالا گرفت و زن بر
درخواستش جدی بود. جوان بخت برگشته ی تسبیح به دست مشغول ذکر شد تا گره اش باز شود،
ولی بهجای ذکر، مهره های تسبیح را یکی یکی عقب میزد و میگفت: غلط کردم! غلط
کردم![1]
بعد از مدتی که ازدواج کرد، تسبیح به دست بهعنوان شکر از خدا که زن
زیبایی به او داده بود، ذکر میگفت و گاهی هم بهجای ذکر میگفت: عجب زنی نصیبم شد،
عجب زنی نصیبم شد... مدتی که گذشت، زن سر ناسازگاری گذاشت و درخواست مهریه کرد.
گویا از اول هم کیسه دوخته بود و قصد زندگی نداشت. خلاصه مشاجرات بالا گرفت و زن بر
درخواستش جدی بود. جوان بخت برگشته ی تسبیح به دست مشغول ذکر شد تا گره اش باز شود،
ولی بهجای ذکر، مهره های تسبیح را یکی یکی عقب میزد و میگفت: غلط کردم! غلط
کردم![1]
پی نوشت :
1. نرم افزار
شوخ طبعی ها و حکایات طلبگی، سایت گفتگوی دینی، (موجود در سایت برای
دانلود)